سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند چون از صفّین به کوفه بازگشت به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنود . حرب پسر شرحبیل شبامى که از مهتران مردم خود بود به سوى حضرتش آمد . امام فرمود : ] چنانکه مى‏شنوم زنان شما بر شما دست یافته‏اند چرا آنان را از افغان باز نمى‏دارید ؟ [ حرب پیاده به راه افتاد و امام سواره بود ، او را فرمود : ] بازگرد که پیاده رفتن چون تویى با چون من موجب فریفته شدن والى است و خوارى مؤمن . [نهج البلاغه]

لاابالی
خانه | ارتباط با لاابالی مدیریتبازدید امروز:12بازدید دیروز:23تعداد کل بازدید:67384

 :: 87/8/26::  1:46 عصر

رنجوری را گفتند: دلت چه می خواهد؟ گفت: «آنکه دلم چیزی نخواهد»

می دونین، وقتی رنجور باشین، این جمله خوب به دلتون می شینه! چرا؟ چون اگه محبت و علاقه نسبت به چیزی که از اون رنجیده خاطر شدید در دل شما نبود که رنجیده نمی شدید. این حس عدم تعلق داشتن به چیزهای مختلف،‏ می تونه اثرات بسیار خوبی داشته باشه. اینکه انسان دلش بسته به چیزی نباشه به آدم فراغ بال می ده،‏ شنیدید که می گن تا جوونی از جونیت استفاده کن که بعدا گیر میوفتی!‏ هر چی تعلقات بیشتر باشه و هر چی دل،‏ چیزهای بیشتری رو طلب کنه دوری از اونا براش سخت تره. واسه همین این جمله خیلی به دل می شینه و منطقی به نظر می رسه.

اما به نظر شما این خواسته انسان رنجور ما امکان تحقق و یا ارزش تحقق داره؟!! یعنی ارزش داره واسه اینکه من یه روزی رنجور نشم دل به چیزی نبندم؟ و یا اصلا امکان داره که دل به چیزی نبست؟ اگر قراره دل به چیزی بسته نشه،‏ اصلا چرا اون چیز و چرا مکانیسم دلبستگی وجود داره؟ چرا این نیاز درون انسان قرار داده شده؟ ایا اینجا هم این شعار معروف مصداق داره که «پیشگیری بهتر از درمان است»؟



لیست کل یادداشت های این وبلاگ